یلدا...

یلدا.آخرین شب پاییز و طولانی ترین شب سال هم گذشت. 

تمام شب یلدا داشتم به این فکر میکردم که شاید این آخرین میوه هایی باشه که میخوریم:)) 

از اونجا که ریییس جمهور بسیار عزیییییزمون یارانه ها رو برداشتن و اعلام کردن که کسی رو میشناسه که ۴۰ ساله میوه نخورده منم فکر میکنم که دیگه به سختی میشه اونجورکه قبلا زندگی میکردیم زندگی کنیم. 

همه چی قیمتاش رفته بالا و دیگه نمیشه این اوضاعو تحمل کرد.کاش میشد حرکتی کرد. 

دوست دارم یه کاری کنم که وطن عزیزم ویران نشه.دوست ندارم بدبخت بشیم.دوس دارم کاری کنم که متفاوت باشه.نمیخوام آشوب به پا کنم هاااا!اصلا.فقط دارم فکر میکنم به یه راهی که مردم رو از این خمودگی بتونیم در بیاریم.یه کاری که یه جنبشی توی مردم به وجود بیاد. 

این چند روزه فقط دارم به این موضوع فکر میکنم.کاش راهی باشه:)