نزدیکیم....

حس عجیبیه بشینی پست های پارسالتو بخونی...

چقدر اون اول که رفته بودی بهم سخت گذشته بود...الان نصفش یادم رفته و همه ش به خودم میگفتم خوببب اونقدرام سخت نبووود....ولی الان میبینم که وای خدای من من چقدر قوی بودم که نبودنتو تحمل کردما...:))

الان که دیگه اخرای دوریمونه و مثل دونده ماراتنی شدم که یه کم دیگه مونده برسه به خط پایان، فقط اینکه یه روزی اون حس اولو داشتم و زنده موندم میتونه بهم انرژی بده که سرپا بمونم تا این یک ماهم تموم شه و بلاخره بتونیم برسیم به اون نقطه اوج که برنامه شو ریخته بودیم...