من و دوستان

مدتی بود داشتم از بی دوستی مینالیدم.کلی افسردگی گرفته بودم بی خودی 

خب.یه چیزی فهمیدم...همیشه و همه جا من دوستای خودمو دارم! 

میدونی چی میگم؟ 

من تنها نیستم.این فقط یه حس بده که گاهی بهم دست میده.در عین حال که کاملا غلطه ! 

من امروز فهمیدم توی همین دانشگاه چقدر دوستای خوب و باحال و خوش خنده ای دارم و خودم خبر نداشتم... 

ولی چکار کنم که هیچ کسی به خوبی اون دو تا دوستم توی شهر خودمون نمیشه... 

دلم واقا تنگ شده...خیلی تنگ.برای همه چیز.برای دوستام.حتی واسه غر غر های مامانی و باباییم.فکر نمیکردم این حس دلتنگی یه روز اینقدر زیاد بشه... 

به هر حال... 

به توصیه یک دوست خوب جدید...برای خودم میخوام خوشحال باشم...حتی اگه شده الکی.. 

یه آدم سر خوش که از همه چی راضیه...حتی به قول دوست جون از جبر زمان...

نظرات 1 + ارسال نظر
یه زن سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:15 ب.ظ http://zendegi-man61

موفق باشی عزیزم.

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد