کوه...:)

دو هفته کوه رفتن های پشت سر هم...رقصیدن و عکس انداختن و خندیدن...بازی چشمک و بطری بازی با حکم های خنده دار برای ما و وحشت برانگیز برای محکوم...:))آشنا شدن با یک عالم آدمهای خوب و خوشحال که موجب شد سه شنبه ها پارک را پاتوق کنیم 25 نفری...:))

خلاصه اینکه این روزها خوش میگذشت و چقدر زود تمام شد و ماندیم با انتظاری برای شروع ترم جدید که دوباره بنای خندیدن گذاریم و شهر بازی را آباد کنیم...

فکر کنم مسولان شهر بازی هم دلشان برای ما 25 تا آدم بزرگ با کودکان درونمان که میرفتند سوار قطار بچه ها میشدند و جیغ میزدند تا دل کوچولو ها شاد شود هم تنگ میشود...


داشت خوش میگذشت....که امتحاناتمان شروع شد...:))))))))))))))

نظرات 4 + ارسال نظر
Nima جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:44 ب.ظ http://darkknight.blogsky.com/

emtahan khufe

emtehaan bade:))

حسین شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:15 ب.ظ http://hr-memories.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
شما مثل اینکه خیال آپ شدن نداریا
آپ شو دیگه
منم آپم
سر ب ن

مرتضی پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:32 ق.ظ http://kooris-6.blogsky.com/

سلام!
آپم بیا......

حسین شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:53 ق.ظ http://hr-memories.blogsky.com/

سلام
امتحاناتت تموم شد سریع آپ شو که خیلی عیبت داری
منم آپم
خوشحال میشم سر بزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد