شیطنت های این خلم کرده!

منظورم به تیتر پنبه س...خیلی شیطونه.حالا کاش شیطنتاش بی ضرر بود...یا اقلا بدون آسیب بود...همین دو روز پیش شیطونیاش باعث شد که تا مرز مرگ بره دور از جونش و به سختی نجاتش دادم...


وای...

من به شدت نگرانم.نگران پایان نامه م.هنوز هیچ کاریو شروع نکردم!برای رضای خدا حتی یه مقاله سرچ نکردم.گیج و گنگ شدم و این مایه سرشکستگیمه!

به قول استاد:بهترین دانشجوم:(

میترسم برم سمتش...هیچ ایده ای هم ازش ندارم...

اصن افسرده شدم....


راستی الان سر زدم به وبلاگای قدیمی دوستام...

هوم!جالبه که وبلاگ دیگه کساد شده.ولی خب خاطراتش مونده....هنوز توی صفحات مختلف وبلاگ های قدیمی ته رنگ نم گرفته ای از زندگی وجود داره...

قبل تر ها دفترای خاطراتی بودن که زرد میشدن و ورقه هاش می پوسیدن و با خوندنش لذت عالم به آدم دست میداد...اما حالا اگرچه اون حس پوسیدگی بین انگشتهای دست حس نمیشه با وبلاگ ولی بازم حس مخصوص به خودشو داره که خالی از لطف نیست...

اگرچه حالا حس و حال آدمهایی رو درک میکنم که با ورود تکنولوژی همیشه مخالفت میکردن و از روبرو شدن باهاشون میترسیدن!


دلم برای قدیم تنگ شده.قدیمای وبلاگی...قدیمای کامیک نویسی و ترجمه گارفیلد و خنده و خنده و خنده...قدیمای کافی نت روزی 4 ساعته!

قدیمای یاهو مسنجر و ویدیوچت...قدیمای چت رومای پر از خالی بندی!البته بماند چقد دخترا از همین چت روم ها شوهر کردن


میرم به جنگ پایان نامه...میرم به جنگ مقاله....

صورتی قوی

لاو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد