امروز

امروز یه روز خنثی بود که میتونست خوب باشه...یه خوبی که اتفاق میافتاد پشت بندش یه چیزی ته دلم و میلرزوند باز...اتفاقای غریبی در حال افتادنه...

اتفاقایی که من نمیدونم چیه و چرا داره میافته.

من عادت دارم همیشه از قبل بدونم شایدم عادت دارم ازین اتفاقا تو زندگیم نیافته

فقط سردرگم شدم این روزا...و نمیدونم باید چجوری از پسش بربیام.شاید برم پیش یه مشاور.


من واقعا از معاشرت کردن با آدمای مختلف لذت میبرم.حس جالبیه ولی نه همیشه...

امروز ازون روزاس که لذت میبرم.

امیدوارم فردا هم لذت ببرم یهو خجالتی نشم همه فکر کنن من خودمو میگیرم.


تنها کاری که میکنم اینه...هرموقع احساس ناراحتی کردم میرم سراغ لواشکای سوغاتی و ازشون میورم...اونوقت فکرم میره طرف روزهای خوب و خوش.

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر حوا یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:01 ب.ظ http://sademeslezendegi.blosky.com

سلام...خواسته بودید اسم سایتی رو که مربوط به هیچ هایکینگ بود و میتونستی اعلام آمادگی کنی واسه توریستهای خارجی برای پذیرایی رو براتون پیدا کنم...
توی گوگل اگر بنویسید کوچ سورفینگ یا www.CouchSurfing.org براتون سایتشو باز میکنه.
موفق باشید

ممنونم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد