4 ماه...

4 ماه میشه که  ندیدمش...که کنار هم قدم نزدیم...که باهم آهنگ گوش ندادیم....که باهم نخندیدیم و کافه نرفتیم !

خیلی دلم براش تنگ شده...

ای روزگار لعنتی این چه بازیه که برای من و اون درمیاری؟ یکم با ما راه بیا...


نزدیکیم....

حس عجیبیه بشینی پست های پارسالتو بخونی...

چقدر اون اول که رفته بودی بهم سخت گذشته بود...الان نصفش یادم رفته و همه ش به خودم میگفتم خوببب اونقدرام سخت نبووود....ولی الان میبینم که وای خدای من من چقدر قوی بودم که نبودنتو تحمل کردما...:))

الان که دیگه اخرای دوریمونه و مثل دونده ماراتنی شدم که یه کم دیگه مونده برسه به خط پایان، فقط اینکه یه روزی اون حس اولو داشتم و زنده موندم میتونه بهم انرژی بده که سرپا بمونم تا این یک ماهم تموم شه و بلاخره بتونیم برسیم به اون نقطه اوج که برنامه شو ریخته بودیم...


پیشونی نوشت

بعضیا بختشون عین آب چشمه جوونی میمونه.زلال و شفاف، مثل الماس درخشان و مثل عسل شیرین.اصلا دست به خاک میزنن براشون طلا میشه.هرکاری و شروع میکنن براشون اومد داره.حالا بماند که همین "هر کاری" برای هرکسی هم پیش نمیاد نمونه ش مثلا خود من که باید به هزار تا در بزنم شاید یکیش گرفت و یه کاری دستم اومد اونم نه خیلی چنین و چنان و خفن.

بعضیا همچین تو هر ثانیه شون شادی پیداشون میکنه که نگم براتون.اصلا همه چی فراهم...خوشی ، کار ، خونواده ، عشق ، پول ، خلاصه همه چی.

بعضیا ولی بختشون مثل مرداب میمونه.راکد راکد.اصلا تکون نمیخوره.همیشه همون بخور و نمیر کدریه که از روز دنیا اومدنشون براشون بوده...

اینا با تلاش بدست نمیادا...دیده شده سالها به هر دری زدن و خودشونو خفه کردن تو تلاش ولی نشده...

خلاصه اینکه من به پیشونی نوشت زیاد معتقد نبودم...اما یواش یواش با شواهد دور و برم با اکراه پذیرفتم که بعضیا رو پیشونیشونو با طلا نوشتن و بعضیا نه...


ولی در عجبم...کلی فکر بهم راه پیدا کرده...این همه سال گفتن بهمون که هرکی خوبه خدا هم براش خوب میخواد و هرکی بده خدا مسلما به سزای اعمالش میرسونتش...من دورو برم نمیبینم اینو.بعضیا روز به روز از ظلم به این و اون گردنشون داره کلفت تر میشه ولی بعضیا...


Mission completed!!

امروز سورپرایزش کردم.ازون روزای رویایی بود

خیلی بهمون خوش  گذشت باوجود اینکه جایی نمیتونستیم بریم ولی خیلی خوشحال بودیم...از اینکه بعد از ۴۰ روز همو میدیدیم..

هنوزم خیلی خوشحالم.یه آرامش خاصی بهم دست داده...غیر قابل وصف...


راستی دیروز یه نوت ۵ از داییم کادو گرفتم...باورم نمیشد.ما واقعا تله پاتی داریم...چون  میخواستم نوت۵ بخرم

سورپرایز!!!

قرار گذاشتم با خودم که سورپرایزش کنم.برای همین بهش نگفتم که دارم تهران میرم...البته صبح از دهنم در رفت ولی ازونجایی که با تلفن کارتی زنگ زده بود درست حسابی نشنید